نوشته شده توسط : هانیه زینعلی

عشقم

لعنت به وقتایی که پسم میزدی اما من با عشق صدات میکردم...

لعنت به وقتایی که باید غرورمو حفظ میکردم ولی ترجیح دادم رابطمونو حفظ کنم...

لعنت به وقتایی که منو از قلبت بیرون کرده بودی اما من پشت در قلبت واسه داشتنت جون میدادم...

لعنت به روزایی که بخاظر با تو بودن دل عزیزترین کسای زندگیمو شکستم...

آره عشقم

لعنت به وقتایی که باید میرفتم ولی موندم...

لعنت به تمام

روزا

شبها

ساعتها

دقیقه ها

وثانیه ها

و حتی لحظه هایی که سرگرمیت بودم  ولی زندگیم بودی...

وایستا

گناه شکستن غرور ودل آدمهایی که بعد تو از ته قلبشون گفتن (دوستت دارم)

اما من بخاطر تو بهشون پوزخند زدم و رد شدم گردن تو...

حالا برو...

خداحافظ عشق من...گریه



:: بازدید از این مطلب : 143
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : دو شنبه 11 خرداد 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : هانیه زینعلی

آخرای شب میشه

خسته...

میری بی سروصدا روی تختت دراز میکشی...

دلت شکسته از کارای خودت...

دلت واسه یکی خیلی تنگه...

شایدم واسه خودت...

دلت میخواد یکی باشه که به حرفات گوش کنه...

نمیخواد چیزی هم بگه فقط همین که گوش بده کافیه...

گوشیتو برمیداری چک میکنی که ببینی کسی رو داری بهش پیام بدی یا نه..!!!؟؟؟

اما

تا میرسی به اسمش میبینی...

هه (online) یه لبخند تلخ...

یه آه آروم ...

بغضت رو تو گلوت حبس میکنی و میگی بیخیال...

اون این طوری شاد تره...

عکسشو میبینی...

باخودت میگی... (خوش بحالش چه خوشگل شدی!!!)

بعد بغضت...

بیخیال...

هیچکس هم از اون شب باخبر نمیشه...

که بهت چی گذشته...

صبح میشه...

بازم میخندی...

همه میگن خوشبحالش چه زندگی شادی داره...

هه...

امروزم تموم شد...

شب شد...

امشب تکرار دیشب...

پایان



:: بازدید از این مطلب : 145
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : سه شنبه 12 خرداد 1394 | نظرات ()

صفحه قبل 1 صفحه بعد