آخرای شب میشه
خسته...
میری بی سروصدا روی تختت دراز میکشی...
دلت شکسته از کارای خودت...
دلت واسه یکی خیلی تنگه...
شایدم واسه خودت...
دلت میخواد یکی باشه که به حرفات گوش کنه...
نمیخواد چیزی هم بگه فقط همین که گوش بده کافیه...
گوشیتو برمیداری چک میکنی که ببینی کسی رو داری بهش پیام بدی یا نه..!!!؟؟؟
اما
تا میرسی به اسمش میبینی...
هه (online) یه لبخند تلخ...
یه آه آروم ...
بغضت رو تو گلوت حبس میکنی و میگی بیخیال...
اون این طوری شاد تره...
عکسشو میبینی...
باخودت میگی... (خوش بحالش چه خوشگل شدی!!!)
بعد بغضت...
بیخیال...
هیچکس هم از اون شب باخبر نمیشه...
که بهت چی گذشته...
صبح میشه...
بازم میخندی...
همه میگن خوشبحالش چه زندگی شادی داره...
هه...
امروزم تموم شد...
شب شد...
امشب تکرار دیشب...
پایان
:: بازدید از این مطلب : 145
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1